-
داستان پیر چنگی
چهارشنبه 11 فروردین 1395 12:22
داستان پیر چنگی 1923- داستان پیر چنگی (بخش اول ) 1961 - در بیان این حدیث که : "اِنَّ لِرَبِّکُم فی اَیّامِ دهرِکُم نَفَحات، الّا فَتَعَرّضُوا لَها" 2083 - بقیه قصه پیر چنگی و بیان مخلص آن (بخش دوم) 2115- در خواب گفتن هاتف مر عمر را ... ( بخش سوم پیر چنگی ) 2172- بقیه قصه مطرب ... ( بخش چهارم پیر چنگی ) 2210-...
-
در بیان این حدیث که:"اِنَّ لِرَبِّکُم فی اَیّامِ دهرِکُم نَفَحات، الّا فَتَعَرّضُوا لَها" (بخش اول)
سهشنبه 14 مهر 1394 08:49
سلام به همراهان عزیز طبق معمول مولانا داستان را رها کرده و تا بیت 2083 خبری از پیر چنگی نیست ... در ابیات پیش رو مولانا به حدیثی از پیامبر اشاره می کند که فرمودند: راستی پروردگار شما را در روزها و لحظه ها وزش ها و جلوه هایی است، به هوش باشید و به سوی این تجلی های حق بروید. چه نشانه هایی که آمد و رفت و ما اصلا آن را نه...
-
داستان پیر چنگی (بخش اول )
دوشنبه 30 شهریور 1394 10:47
سلام بر دوستان عزیز و همراه حکایتی که امروز آغاز می کنیم از دفتر اول مثنوی، داستان پیر چنگ نوازی است که پس از گذران دوران جوانی و طلایی خود و رسیدن به دوران پیری دیگر کسی خواهان هنر او نیست و فقیر و گوشه نشین می شود ... از تنهایی و بی کسی به گوشه ی قبرستانی پناه میبرد و این بار برای خداوند می نوازد و ادامه ی ماجرا ......
-
هوشیاری و مستی ...
پنجشنبه 26 شهریور 1394 00:46
-
مثل در بیان آن که حیرت مانع بحث و فکرت است
دوشنبه 9 شهریور 1394 17:45
مثل در بیان آن که حیرت مانع بحث و فکرت است 1381 ... آن یکی زد سیلیی مر زید را حمله کرد او هم برای کید را گفت سیلیزن : سوالت میکنم پس جوابم گوی ، وآن گه میزنم بر قفای تو زدم، آمد طَراق یک سؤالی دارم اینجا در وِفاق این طراق از دست من بوده ست یا از قفاگاه تو ای فخر کیا؟ گفت: از درد این فراغت نیستم که درین فکر و تفکر...
-
زن ...
شنبه 30 خرداد 1394 00:57
هر چند زن را امر کنی که پنهان شود ، او را دغذغه خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او رغبت به آن بیش گردد ، پس تو نشسته ای و رغبت را از دو طرف زیادت کنی و پنداری که اصلاح می کنی . آن ، خود عین فساد است ، اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنی یا نکنی او بر طبع نیک و سرشت پاک خود خواهد رفتن...
-
نگاه کن!
دوشنبه 25 خرداد 1394 17:29
نگاه کن! چه زیاد و چه زود دل بستم به گل، به می، به تبسم ، به عود، دل بستم سکوتِ کهنه ی تبعید و ناله ی زنجیر به هر صدا که تو را می سرود، دل بستم و من که معنیِ وهم و شب و عدم بودم به چشم هایِ تو – یعنی وجود - دل بستم به خانقاه و به معبد، به آسمان، به سکوت به هرچه عقلِ مرا می ربود، دل بستم ستون ستون، غم تو ، شد مقیم شهر...
-
سخن ...
دوشنبه 25 خرداد 1394 17:29
سخن سایه حقیقت است ... ، چون سایه جذب کرد ، حقیقت به طریق اولی. سخن بهانه است . آدمی را با آدمی آن جزو مناسب جذب میکند نه سخن ... آن جزوست که او را در جوش و بی قرار میدارد ... آن جنسیت میان ایشان خفی است ، در نظر نمی آید . فیه ما فیه - مولانا
-
این یک قانون قدیمی دنیاست
دوشنبه 25 خرداد 1394 17:28
این یک قانون قدیمی دنیاست ، قانونی نامکتوب : هر کس که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه ، چیزی هم کمتر دارد . (کریستین بوبن - ابله محله ) پس به هر چیزی که دل خواهی سپرد از تو چیزی در نهان خواهندبرد ... مولانا -مثنوی
-
کو؟
دوشنبه 25 خرداد 1394 17:28
-
...
دوشنبه 25 خرداد 1394 17:26
-
آغاز ...
دوشنبه 25 خرداد 1394 17:22